تاثیر نوروفیدبک بر کاهش علایم اوتیسم

نوروفیدبک به طور واضح آینده ای روشن در درمان اوتیسم دارد.به این دلیل که وسیله ایی برای تمرین مستقیم در عملکرد مغز می باشد و نشان داده است در اختلالات عملکردی مغز موثر است.در زیر به روند رشد نوروفیدبک در استفاده در طیف اوتیسم می پردازیم.اولین تجربه کاری ما در طیف اوتیسم به حدود بیست پنج سال قبل زمانی که نوروفیدبک در اختلال بیش فعالی استفاده می شد بر می گردد که با نتایج خوبی همراه نبود وما به این نتیجه رسیدیم که هنوز اطلاعات کافی در مورد اوتیسم نداریم پس آن را متوقف کردیم.
چند سال بعد چند نفر از افرادی که در این زمینه کار می کردند علایمی از پیشرفت پیدا کردند و درها یکبار دیگر جهت استفاده نوروفیدبک در اوتیسم باز گردید.روشهای نوروفیدبک همراه با پیشرفت دستگاههای آن شرایط لازم برای کاربرد در طیف اوتیسم را پیدا کرد.با نگاه ساختاری به عملکرد مغز آنچه در اختلال اوتیسم بارز به نظر می رسد نقص در یکپارچگی عملکرد مغز است این نقص اختلال در یک دامنه عملکرد مغز نمی باشد و بیشتر ریشه های هیجانی عملکرد مغز را که در ارتباطهای اجتماعی نقش دارد را تحت تاثیر می گذارد.

در مغز عملکردهای هیجانی توسط شبکه های نورونی انجام میشود .می دانیم اختلالاتی در روند رشد این شبکه های نورونی وجود دارد. در بررسی بافت مغز تغییرات ساختاری یا پاتولوژیک به وضوح دیده نمی شود اینجاست که نوروفیدبک می تواند یک تمرین برای بازگرداندن عملکرد این شبکه باشد.تجربه کودکان اوتیستیک بدون دریافتهای هیجانی چگونه می باشد؟این موضوع را می توان با بررسی کودکانی که اختلال وابستگی(attachment.d) دارند دریافت این اختلال در کودکانی که در دوران نوزادی هیچگونه مراقبت عاطفی تماسی ولمسی نداشته اند دیده می شود.این اختلال در بعضی پرورشگاههای شلوغ دیده می شود.این کودکان در ترس شدید اولیه زندگی می کنند.
ما احساس امنیت را در سنین اولیه با روابط اجتماعی بدست می اوریم در صورت فقدان این روابط تجربه زندگی ممکن است غیر ایمن بی ثبات و ترسناک باشد این عدم آرامش سیستم عصبی را به سمت برانگیختگی و هیجان بالا می برد وسطح تحریک پذیری مغز بالا می ماند ظاهر این بچه مانند یک دستگاه خاموش می ماند که در داخل برانگیخته ومتلاطم است.مغز در اختلال عملکرد سعی می کند با افزایش فعالیت باعث جبران نقص شود این تلاش بیشتر گاهی می تواند باعث تشدید اختلال شود.این اختلال عملکرد در یکی دیگر از اختلالات روانپزشکی به نام استرس پس از سانحه (PTSD) دیده می شود.
در این اختلال ممکن است شواهد مبتنی بر صدمات شدید جسمی وجود نداشته باشد با این وجود گوش بزنگی وتحریک پذیری فیزیولوژیک باعث از بین رفتن آرامش و راحتی زندگی فرد می شود آنچه ما با آن سر و کار داریم ارتباط عملکردی مغز است که تظاهر فیزیکی ندارد و نقص در ارتباطات عملکردی می تواند به اندازه کافی باعث تخریب عملکرد فیزیولوژیک مغز شود . این همان چیزی است که در طیف اوتیسم نیز اتفاق می افتد.
با توجه به مدل بالا به آسانی می توان با در نظر گرفتن اختلالات در عملکرد ارتباطی مغز جلسات درمانی نوروفیدبک را هدف گذاری کرد نگرش ما به موضوع اینگونه است که کودک اوتیستیک سیستم عصبی فوق برانگیخته دارد و این شرایط باعث می شود که کودک توجه و عملکرد نداشته باشد و نخستین قدم ما در این شرایط خارج کردن سیستم عصبی کودک از وضعیت بحرانی است که آرام کردن سیستم عصبی مضطرب و بی قرار است این دستور می تواند بدون توجه به سن وعملکرد کودک انجام شود.
این روش در افراد مبتلا به PTSDکه از عراق و افغانستان بازگشته بودند و کودکانی که اختلال وابستگی شدید داشتند پاسخ مناسب نشان داده است روش درمانی نوروفیدبک در هر سه شرایط بالا یکسان است و شامل آرام کردن سیستم عصبی و افزایش کنترل بر آن است و هر سه مورد نشان داد که ما مسیر درستی انتخاب کرده ایم.اولین نتیجه درمانی احساس راحتی درونی کودک است دومین نتیجه تنظیم هیجانی کودک است و سومین نتیجه مغز به طور پیشرونده ایی با ثبات می شود.
در طول زمان نقاط مختلقی بر روی سر کار می شود و بر اساس پاسخ کودک به درمان تغییر می کند به طور مثال نیمکره راست قبل از نیمکره چپ مورد توجه قرار می گیرد و معمولا اولین مکانی که استفاده می شود پاریتال سمت راست است که باعث آرامش بدن و افزایش درک کودک از بدن خود می شود و تجسم فضایی او را افزایش می دهد قشر پیشانی سمت راست در تمرینهای تنظیم هیجانی عاطفی به طور مستقیم کمک کننده است و نیمکره سمت چپ در عملکردهای اختصاصی کاربرد دارد.
نیمکره سمت راست به طور رایج کلید اصلی پیشرفت کلامی است چون نیمکره راست در یادگیری مهارتهای جدید نقش مهمی دارد وکلام وقتی جزیی از عملکرد نیمکره چپ می شود که به صورت یک امر روتین یادگیری شده باشد . نقطه پایانی برای ختم درمان وجود ندارد چرا که با پیشرفت در یک حیطه نیاز به شروع در حیطه دیگر می باشد.
(تهیه و تنظیم از : حوریا قنبری پرمهر کارشناس ارشد روان شناسی بالینی و نوروتراپیست)